
از کودکی علاقه ی زیادش به ادبیات یونان و لاتین او را فرا گرفتن این رشته مشغول داشت و ذهن کنجکاو و نکته گیرش به پیشرفت این دانشمند کمک شایان نمود. در جوانی به مطالعه ی طب پرداخت. ولی در اثر یک توجه غیر منتظره و مشاهده نوسان لوستر یک کلیسا طب را رها کرد و به مطالعه ی ریاضیات پرداخت.
وی بعد از فراگیری این رشته در سال 1589 در دانشگاه شهر پیز مشغول تدریس ریاضیات گشت و با گسترش دامنه ی معلومات خود در ریاضی ، به صحت نظریه ((کپرنیک)) مبنی بر حرکت سیارات به دور خورشید و رد نظریه ((ارسطو)) و ((بطلمیوس)) در مورد اجرام آسمانی که مورد نظر کلیسا بود ، پی برد.